کودکی را به خاطر بیاورید؛ روزهایی که با پر کردن یک گلدان گل از آب، قهقهه می زدید یا با خرید یک عروسک تازه، هفته ها شاد می ماندید. شاید از آن روزها تا امروز زمان زیادی نگذشته باشد اما در همین زمان کوتاه، چیزی را از دست داده اید که به دست آوردنش آسان نیست.
محققان می گویند نه تنها شما دیگر به سادگی روزهای کودکی تان نمی خندید؛ بلکه مردم دیگر کشورها هم مهارت خندیدن و آسان خوشحال شدن را از دست داده اند. از نظر آنها، دنیای مدرن در کنار تمام هدیه هایی که به زندگی ما داده، افسردگی را هم با خودش آورده است. به همین بهانه، از دکتر جمشیدی بیگدلی، روانشناس و مشاور و دکتر افسر افشار نادری، جامعه شناس پرسیدیم چرا ما و دیگر مردم جهان، مانند چند دهه قبل آرام و خوشحال نیستیم. آنها می گویند اغلب ما مهمترین متهمان بالا رفتن آمار افسردگی را نمی شناسیم و به آسانی اجازه می دهیم در زندگی مان جا خوش کنند.
متهم شماره 1: بیکاری
بیگدلی: نبود رضایت شغلی در گروهی از افراد باعث افسردگی می شود، گذشته از بالا بودن آمار بیکاری، تصور افراد از شغل ایده آل اغلب محقق نمی شود. فرد با زحمت زیاد در دانشگاه وارد می شود که از نظرش پول ساز است اما تا زمانی که فارغ التحصیل می شود، بازار کار اشباع شده و باز ناکام و سرخورده می شود.
افشار نادری: نبود امنیت اجتماعی و فرهنگی یکی از اصلی ترین دلایل افسردگی به شمار می آید. بسیاری از افراد به آینده خود اطمینان ندارند و تصور می کنند جامعه ای که در آن زندگی می کنند، انتظاراتشان را برآورده نمی کند. نبود شغلی که با انتظارات فرد همخوانی داشته باشد یا نبود امکاناتی که انتظارات او از آینده را برآورده کند به ناکامی می انجامد و افسردگی گروه بزرگی از افراد را به دنبال می آورد.
متهم شماره 2: بی پولی
افشار نادری: این روزها در جامعه ما و برخی کشورهای دیگر، شرایط بی ثبات اقتصادی و تورم بر مشکلات افراد می افزاید. فردی با تمام نیرو کار می کند اما می بیند با وجود همه تلاش هایش، نمی تواند بعد از گذشت سال ها برای خود خانه بخرد یا امکانات یک زندگی باثبات و آرام را فراهم کند. اینجاست که او می بیند جامعه نمی تواند انتظاراتش را برآورده کند و دچار یأس و دلزدگی می شود که افسردگی اش را به همراه می آورد. این مشکلی است که در سال های اخیر بسیاری از کشورهای در حال توسعه با آن روبرو بوده اند. در کشورهای توسعه یافته، سیستم پیشرفته رفاهی تعریف شده که تغییرات سیاسی و اجتماعی چندان خللی در آن ایجاد نمی کنند اما متاسفانه کشورهای در حال توسعه، تا رسیدن به آن شرایط فاصله زیادی دارند.
بیگدلی: تفاوت طبقاتی بالا از دیگر عوامل افسردگی است. در دنیای امروز، بی پولی لحظه به لحظه احساس حقارت را به فرد منتقل می کند. وقتی فرد می بیند که شخص دیگری در طبقه بالاتر از او به راحتی به آرزوهایی که از نظرش دست نیافتنی است می رسد، دچار احساس سرخوردگی می شود.
متهم شماره 3: تک فرزندی
افشار نادری: کوچکتر شدن خانواده ها نمی تواند تاثیر منفی روی سلامت روان والدین بگذارد، چون برای آنها صرفا داشتن فرزند مهم است و نه تعداد آن. چه بسا که فرزندان کمتر، با کمتر کردن مسوولیت والدین از افسرده شدن آنها جلوگیری کنند اما این اتفاق، ممکن است مشکلاتی را برای فرزندان به دنبال داشته باشد. به ویژه اگر نتوانند با همسن و سالان خود ارتباط برقرار کنند، ممکن است تنهایی تاثیرات نامطلوبی را بر روانشان بگذارد. اما این ماجرا روی دیگری هم دارد. افسردگی در جوامع، به شکل های متفاوتی گروه های مختلف را درگیر می کند. افسردگی سالمندان مشکلی است که این روزها در موردش بسیار می شنویم. نبود امکانات و حمایت های مالی، منابع اطلاعاتی، ابزاری و... سالمندان را به انزوا می کشاند و افسردگی را به دنبال می آورد و تنهایی دوران پیری هم تحمل مشکلات اجتماعی بسیاری را که سالمندان با آن روبرو هستند دشوارتر می کند.
بیگدلی: تعداد فرزندان بیشتر در نسل های قبل، می توانست مانعی برای افسردگی باشد. بچه ها پشت سر هم به دنیا می آمدند و دیگر مجالی برای ننر پروری وجود نداشت. اگر بچه غذایش را نمی خورد، بچه دیگری فورا غذایش را می خورد. هیچ کس تنها کانون توجه خانواده نبود اما تک فرزندهای امروزی، آنقدر توجه بی دریغ والدین را می بینند که با وارد شدن به جامعه و دیدن کوچکترین بی توجهی، سرخورده می شوند.
متهم شماره 4: بی ذوقی
بیگدلی: مشکل بزرگی که جامعه امروز ما با آن روبروست، کمبود هیجانات مثبت است. ما برای زندگی ذوق نداریم. اگر بسیاری از افراد را به مجلس عزا یا عروسی دعوت کنید، واکنش چندان متفاوتی را مشاهده نمی کنید. کمبود هیجانات مثبت، باعث می شود زود خسته شویم و توان انجام دادن کارهای سخت را نداشته باشیم. ما به شکلی تربیت شده ایم که انگار برای شاد بودن باید دنبال دلیل و بهانه محکمی بگردیم، اما انگار غمگین بودن حق ذاتی و طبیعی ماست. از سوی دیگر، انگار نوعی درماندگی آموخته شده در ما هست. مدام می گوییم می دانم که موفق نمی شوم، آیه یاس می خوانیم و به همین دلیل زود دست از تلاش می کشیم.
متهم شماره 5: آلودگی ها
افشار نادری: آلودگی صوتی تنها مشکل جوامع امروزی نیست. گذشته از هیاهو و صوت های مزاحمی که تاثیر نامطلوبی بر روان افراد می گذارند، دیگر انواع آلودگی ها هم روان آدم ها را تهدید می کند. آلودگی هوا این روزها یکی از دلایل مسلم افسردگی و مشکلات روانی مختلف به شمار می آید. گذشته از تاثیر مستقیمی که این آلودگی ها بر سلامت روان می گذارند، با مبتلا کردن گروه بزرگی از افراد به مشکلات جسمی، تنفسی، ناباروری، سقط جنین و... سلامت روان آنها را هم تهدید می کند. در دنیای امروزی، بیماری ها یا اختلالاتی که به علت آلودگی ها ایجاد می شود، یکی از دغدغه های بزرگ انسان هاست؛ دغدغه ای که آرامش را از آنها می گیرد و سلامت روانشان را به خطر می اندازد.
متهم شماره 6: ازدواج دیر هنگام
بیگدلی: بسیاری از پژوهش ها نشان می دهند افراد متاهل کمتر افسرده می شوند و خودکشی می کنند و با توجه به این یافته ها، پیش بینی اینکه مجرد ماندن طولانی به سلامت روان آسیب می زند، کار دشواری نیست. البته ازدواج هم همیشه سلامت بیشتر روان را به دنبال ندارد. این اتفاق تاثیری دو پهلو بر روان می گذارد. یک ازدواج موفق در شرایط خوب اقتصادی و همراه با رضایت دو طرف، آنها را در برابر تهدیدهای روانی بیمه می کند، اما ازدواج ناموفق، با بالا بردن آمار طلاق که این روزها شاهد آن هستیم، تهدیدی جدی برای سلامت روان جامعه تلقی می شود.
متهم شماره 7: هجوم انتخاب های بی شمار
بیگدلی: قرار داشتن در معرض انتخاب های زیاد، یکی از مشکلات بزرگ انسان ها در دنیای مدرن است. افراد با انتخاب های زیادی مواجه هستند اما اغلب مهارت تصمیم گیری را ندارند. تنها تصور می کنند که آری گفتن به یک انتخاب، به معنای نه گفتن به هزاران انتخاب دیگر است. این موضوع از خرید یک لباس گرفته تا انتخاب شغل و حتی ازدواج همه را تحت تاثیر قرار می دهد و کافی است فرد اعتماد به نفس پایینی داشته باشد تا سرخوردگی و افسردگی به سراغش بیاید.
متهم شماره 8: لامپ های کم مصرف!
افشار نادری: یکی از دلایل اصلی افسردگی، آب و هواست. آمارها از پایین بودن تعداد افسرده ها در جوامعی که همیشه هوای آفتابی دارند حکایت می کنند. این اتفاقی است که با وجود آفتابی بودن هوای کشور ما، مردم را هم تهدید می کند و دلیل آن، استفاده از لامپ های کم مصرف است. بررسی ها نشان داده اند که لامپ های کم مصرف، نوری شبیه نور در هوای ابری را ایجاد می کنند. فرد احساس می کند چشمش شفاف نمی بیند و نور این لامپ ها به مرور کمتر می شود و طبق یافته های علمی به افسردگی استفاده کنندگان می انجامد.
متهم شماره 9: افزایش تنش های محیطی
بیگدلی: بالا رفتن عوامل خطر و فشارزا، باعث می شود که افراد این روزها استرس و فشار روانی بیشتری را تجربه کنند. سازمان بهداشت جهانی می گوید اگر در یک روز به فردی 1500 واحد استرس وارد شود، او در طول آن روز تعادل روانی نخواهد داشت. برای مثال این سازمان می گوید اگر فردی در حال مطالعه کتاب باشد و در فاصله چند متری اش خودرویی تصادف کند و چراغ راهنمایی هم در جریان آن تصادف بشکند و سر فرد از مقابل کتاب، به سمت این رخداد بچرخد، 750 واحد استرس به او منتقل شده است. حالا کافی است این عدد و رقم ها را با وضعیتی که از لحظه بیدار شدن تا لحظه خوابیدن تجربه می کنید مقایسه کنید، تا از دلیل بالا بودن آمار افسردگی باخبر شوید.
متهم شماره 10: رفتن رنگ از زندگی شهری
بیگدلی: دیدن رنگ های شاد و چهره های خندان، می تواند یک فرد آشفته را به آرامش برساند اما به پیرامون خود نگاه کنید. رنگ ساختمان ها، لباس ها و مبلمان شهری را ببینید تا چه اندازه این رنگ ها شادی آورند؟ شاید اگر افراد یاد بگیرند که رنگ را به خانه شان بیاورند و در پوشش خود هم از رنگ هایی که ایجاد خستگی بیشتری می کنند استفاده نکنند، به مرور شاهد کم شدن آمار افسردگی و دیگر اختلالت روانی باشیم.
|